دلـتـنـگـم.. مـثـلِ مـاه کـه بـدونِ نـیـمـه اش هـر شـب لاغـرتـر مـیشـود... یه میز هرچقدرم که گرون قیمت و شیک و سلطنتی باشه....... اگه ۴تا پایه ش مثل هم و یه اندازه نباشن میز نمیشه … کسی رو پیدا کن که پایه ت باشه ! وقتی نبودی دزد خانه مان را برد ! مرا ببخش در خواب تو بودم ... هوایت که به سرم می زند دیگر در هیچ هوایی، نمی توانم نفس بکشم! عجب نفس گیر است هوایِ بی توئی! یکی میگفت : باران که می آید آی ... دست بر دلم نگذار ...
میسوزی...!!!! داغ خیلی چیزها بر دلم ماند...
بـــــــــــــرو!!!! ترســــ از هیچ چیز ندارمــــ وقتیـــــ یقینـ دارم بیشتر از منـــ کسی دوستت نخـــــــواهد داشت بیشتر از منــــ کسی طاقت کمـــ محلی هایت را ندارد بــــــــــــرو!!!! ترس برای چه؟؟ وقتی می دانمــ یکــ روز تُف می اندازی به رویـــــ تمام آن هایی که به خاطرشــــان من را از دستـــــ دادی.... !.. یــہ دنیـآ فـــآصلســت بیــ نِ دنیـــآے کـسے کــہ شَبــآ بــآ قـُـرص خــوآبـش مــےبـــَره بــــآ اون کســـے کـہ بــــآ یـہ اِسـ اِمـ اسِـ دوســـتت دآرمـ میخــــوآبـه سرد ، که از نسل زمستانی ام زرد ، که در خاک پریشانی ام وقتی که در زدی نفس خانه خسته بود من... بگذار هرچه نمیخواهیم، همین که فهمید ![]() دروغ بگو ؛ تا باورت کنند….!
آب زیر کاه باش ؛ تا بهت اعتماد کنند….!!!!! بی غیرت باش ؛ تا آزادی حس کنند ….!! خیانت هایشان را نبین ؛ تا آرام باشند ….!! کذب بگو ؛ تا عاشقت شوند……..!! هرچه نداری بگو دارم , هر چی داری بگو بهترینش را دارم ….!! اگر ساده ای ؛ اگر راست گویی ؛ اگر باوفایی …. اگر با غیرتی ! اگر یک رنگی …. همیشه تنهایی … !!! دیگر برای داشتنت
سماجت نمیكنم عزیزم !!! پرنده ای كه مال من نیست قفس هم برایش بسازم ... باز هم میرود !!! اصلا به آخرش فکر نمی کنی ..
آنها برای اینند که دوستشان بداری ... آن هم نه دوست داشتن معمولی نه حتی عشق ! یک جور خاصی دوست داشتن که اصلا هم کم نیست ...! این آدم ها حتی وقتی که دیگر نیستند هم در کنج دلت تا ابد یک جور خاص ... دوست داشته خواهند شد ...! من اسیر غم و اصلا غم ما نیست تورا مانند هیزم های مصنوعی شومینه آدمهای شکسته دو دسته اند:
آنهایی که یهویی از دست یک نفر افتاده اند… آنهایی که یواش یواش ... از دست همه ترک برداشته اند…! ![]() یادم باشد اگر گوسفندی شد قربانی
گوشتش را نذر امامزاده صالح نکنم گوشت صورت همسایهء ما هر روز نزد سیلی میشود بریانی !!!! ارزش یک بودن را ، فقط هنگام نبودن ، می توان فهمید . . .! نگاهش را به گلـــهای قرمز قالی دوخته بود میشود یاد گرفت با جهانی آدم ...
تنها قدم زد! میشود یاد گرفت تا ابد تنها بود... گاهی وقتا
آه از عــمـریــــ کـــهــ تــــلــف شــــد ...
وایـــــ از بـــاخـــــتنم ... هرکه چون من به دلش پا داده .... زندگی باخته چون من ساده ... هـیچــــــکـســـ حضـــورمــــ را حســـ نکـــرد ...
چــــه برســـه بــه تـنهـــــــاییمـــــ ... عشق ممنوع درباره وبلاگ آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
![]() نويسندگان
|
|||||||||||||||||||||
![]() |